بیلی بدگیت

قسمت اول نمایش رادیویی «بیلی بدگیت»: این داستان، داستان پسر جوانی است كه عضو باند گانگستری می‌شود. رئیس باند فرد بسیار خشن و بی‌رحمی است. پسر جوان در مدتی كه در این باند عضویت دارد چیزهای زیادی را می‌بیند و تجربه می‌كند. رمانی از: «ادگار لورنس داکتروف»؛ ترجمه: «بهزاد برکت»؛ تنظیم برای رادیو: «ایوب آقاخانی»؛ سردبیر: «نادر برهانی مرند»؛ بازیگران: «محمد عمرانی، علی تاجمیر، رویا فلاحی، هادی کمالی مقدم، پیام حسینیان، نازنین مهیمنی، میرطاهر مظلومی، راضیه مومیوند، مژگان تبریزی، بهروز مسروری، اسماعیل بختیاری، رضا عمرانی»؛ گوینده: «مریم نشیبا»؛ افکتور: «محمدرضا قبادی فر»؛ صدابردار: «امیر میریان»؛ تهیه کننده: «فرهنگ جولایی»؛ کارگردان: «جواد پیشگر»(22:17)

قسمت دوم نمایش رادیویی «بیلی بدگیت»: بیلی پسر جوانی که عضو دارودسته گنگستر مشهور آمریکایی است و شاهد قتل شخصی می‌شود. شولدز، نامزد بو، لولا را به بیلی می‌سپارد تا به آپارتمانش ببرد و وسایلش را جمع کند و با بیلی به نزد شولدز برگردند. بیلی روز آشنایی خودش با شولدز و ورودش به دارودسته گنگستر را به یاد می‌آورد.(20:16)

قسمت سوم نمایش رادیویی «بیلی بدگیت»: بیلی روز آشنایی خودش با شولدز و ورودش به دارودسته گنگستر را به یاد می‌آورد و برای لولا هم تعریف می‌کند. آنها در حالی که منتظرند تا افراد داچ برای بردنشان بیایند با هم خاطرات تلخ و شیرینی را مرور می‌کنند.(19:45)

قسمت چهارم نمایش رادیویی «بیلی بدگیت»: درو(لولا) در میان این خاطرات شناخت بیشتری از داچ و دارو دسته‌اش پیدا می‌کند. شولدز، افرادش و لولا را به تعطیلات می‌فرستد اما خودش رفته رفته به درو علاقمند می‌شود.(25:27)

قسمت پنجم نمایش رادیویی «بیلی بدگیت»: شولدز علیرغم هشدار مشارور خودش به درو علاقمند می‌شود. بیلی کم کم با حقایقی آشنا می‌شود که پیش‌تر برای او ناآشنا بودند. درو توسط شولدز به معلمی بیلی انتخاب می‌شود. رابطه درو و بیلی صمیمی‌تر می‌شود.(21:08)

قسمت ششم نمایش رادیویی «بیلی بدگیت»: بیلی بدگیت با تلاش و سماجت وارد دارودسته گنگستری می‌شود که شاهد اتفقات عجیبی می‌شود. او با موضوعات پیچیده‌‌ای مانند قتل‌ها، قدرتمند شدن شولدز روبرو می‌شود که تنازع بقا را به تصویر می‌کشد.(24:36)

قسمت هفتم و پایانی نمایش رادیویی «بیلی بدگیت»: تجربیاتی که بیلی بدگیت در گروه گنگستر به دست می‌آورد، نگاه او را به جهان اطرافش تغییر می‌دهد. بیلی به دستور شولدز دائما در کنار زنی به نام درو پریستون قرار می‌گیرد. درو از بیلی می‌خواهد که داستان مرگ نامزدش را برای او تعریف کند. بیلی این کار را انجام می‌دهد و همین کار باعث نزدیکی ایندو به همدیگر می‌شود.(25:14)